6/13/08

عروس " ایرانیه" بن لادن

بالاخره بعداز مدتها کار و دوندگی و درگیری با مشکلات روزمره زندگی فرصتی پیش آمد و توانستم کتابی بخوانم. اخیرا کتاب نه چندان حجیم «من ... عروس بن لادن» نوشته کارمن بن لادن را خواندم. کارمن از پدری سوئیسی و مادری ایرانی، از خانواده اشرافی شیبانی ها، می باشد. در سوئیس با ایسلام بن لادن برادر بزرگتر اسامه بن لادن آشنا شده و کار به ازدواج می کشد. نتیجه این ازدواج سه دختر به نامهای وفا، ناجیه و نور می باشد. اقامت در دو دنیای کاملا متفاوت، عربستان از یک طرف و اروپا و آمریکا از طرف دیگر موجب بروز تناقضاتی شگرف در نحوه زندگی او شدند که بسیار خواندندی هستند. بیکینی، ماشین اسپرت، هواپیمای خصوصی، تنیس با دیپلماتهای آمریکایی، پرواز هفتگی به لاس وگاس برای قمار از یک طرف. خانه نشینی، پوشیدن عبای سعودی، نخواندن، نرقصیدن، نخندیدن و و و از طرف دیگر. خانم کارمن هرگز در زندگی اش با آدمهای معمولی از طبقات پایین یا متوسط تماس نداشتند. دوران کودکی که به ایران میرفتند در خانه های مجلل مجهز به استخر و دیگر وسایل تفریح خانواده شیبانی میگذراندند و تنها نوکران و خدمه خانه را می دیدند. بعدها بعداز ازدواج با ایسلام بن لادن که به تهران رفته و قصد خرید فرش در بازار تهران را داشتند از دیدن آدمهای فقیر و گدا در ایران تعجب کرده و نمیدانستند که چنین آدمهایی هم وجود دارند

نکته بسیار جالب کتاب تماس و ارتباط خانواده بن لادن با مقامات آمریکایی و آمریکایی هایی که عموما به جناح راست و محافظه کار آمریکا تعلق دارند می باشد. یادمان نرود که اسامه بن لادن قبل از فاجعه یازده سپتامبر و بویژه در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی در مطبوعات آمریکایی و اروپایی بعنوان یک «مبارز آزادی» معرفی می شد و از کمکهای لجستیکی، مالی سازمان سیا برخوردار بود. آمریکا و اروپا خود را عاشق سینه چاک دمکراسی و حقوق زنان در عراق و افغانستان و ایران معرفی می کنند. اما با اینکه بیشتر گردانندگان اولیه القاعده سعودی بوده و تعدادی از آفرینندگان فاجعه یازده سپتامبر سعودی بودند و مهمتر از همه رژیم سعودی یکی از عقب مانده ترین ، خشن ترین ، ضد زن ترین و بدترین نوع دیکتاتوریها است اما بخاطر باز بودن همیشگی شیر لوله های نفت شان از متحدین استراتژیک آمریکا و اروپا در منطقه می باشند

باری کتاب بسیار خواندنی است و متاسفانه بسیاری ار نکات منفی که درباره جامعه متعصب، عقب مانده و خشن و ضد زن عربستان آمده در مورد ایران امروز ما تا حدودی صدق می کند. گرچه انگیزه نوشتن این کتاب ممکن است اقتصادی هم باشد، زیرا تاکنون به زبانهای زیادی ترجمه شده و فروش خوبی داشته است. اما شهامت درگیر شدن کارمن بن لادن را با خانواده و کشوری که نامشان با تروریسم عجین هست باید ستود

اینک تکه هایی از کتاب
پدر ایسلام شیخ عبدالله بن لادن 22 زن داشت. 25 پسر و 29 دختر

وقتی سالم برادر ایسلام شوهر کارمن به سوئیس می آید و با هم به کلوب یا رستورانی می روند
ایسلام با کنایه به من فهماند که اگر سالم از من تقاضای رقص کرد نباید با او برقصم. اگر این کار را بکنم ممکن است سالم برداشت اشتباهی بکند

برای ازدواج یک بن لادن با تبعه خارجی باید مجوز پادشاه عربستان را داشت
وقتی ایسلام با مجوز پادشاه بازگشت به من گفت شاه خواهان ازدواج ما در جده، سرزمین او، می باشد. او گفت برگزاری ازدواج ما در آنجا به همه ثابت می کند که پادشاه رسما موافقتش را برای ازدواج ایسلام با من – یک خارجی- اعلام کرده است. ایسلام می گفت اگر ما در خارج ازدواج کنیم ممکن است مردم دیگر برای من زیاد احترام قائل نشوند

فقط مردها هرطور دلشان می خواست آمد و شد داشتند. ما زنها ذر خانه محبوس بودیم، نه فقط گرمای کشنده تابستان، بلکه به این دلیل که نمی توانستیم بدون حجاب در مقابل مردهای خارج از خانواده ظاهر شویم. حتی برای رفتن به باغ باید به مستخدمین اطلاع می دادیم تا محوطه ساختمان را خالی کنند
ما ورزش نمی کردیم. قدم گذاشتن به هرجایی بی فکری محض بود. در هر حال جایی برای رفتن وجود نداشت، نه هتلی، نه سالن ورزشی، نه تئاتری، نه استخرشنایی، نه رستورانی. اگر هم چیزی موجود بود، فقط برای مردها بود.هیچ سالن بستنی خوری، پارک، یا فروشگاهی نبود. یک خانم متشخص و اصیل خرید نمی کرد

نگاه متحیر، وحشت زده و ناراحتی که بین مادرشوهرم و خواهر ایسلام فوزیه، زمانی که از خدمتکار آنها، به خاطر یک چیز جزئی، مثل تعارف یک فنجان چای تشکر کردم، رد و بدل شد را به یاد دارم. اینجا دنیای دیگری بود. مرز ناخوشایندی بین آنها (سعودی هاو خدمتکاران) وجود داشت. این تحقیر و بی احترامی به زیردستان، این حقیقت را که عربستان سعودی یکی از آخرین کشورهایی است که از نظام برده داری پیروی می کند به طور برجسته ای نمایان می کرد

ایسلام مرا تشویق کرد که آموزش خلبانی بگیرم. اواخر هفته ما با هم به سانتاباربارا و لاس و گاس پرواز می کردیم
برخی از برادران ایسلام به خارج برای دیدن ما آمدند و ما آنها را به دیزنی لند ، لاس و گاس، ومهمانی ها بردیم. من شلوار جین و کفش کتانی می پوشیدم. آنها شلوارهای چسبان می پوشیدند و دکمه پیراهنشان را باز می گذاشتند. آنها در خارج از وطن درست مثل آمریکایی ها بودند

زمانی که بچه اول وفا به دنیا آمد
خیلی بعد فهمیدم زمانی که ایسلام فهمید بچه دختر است به سادگی بیرون رفته بود! روی پایش چرخیده و از بیمارستان بیرون رفته بود!
حالا باید اسمی انتخاب می کردیم. ما برای پسر نام فیصل را انتخاب کرده بودیم. هرگز در پی انتخاب نامی برای یک دختر نبودیم.
از اینکه بچه ام را در کالسکه جدید آمریکایی اش در پارک راه ببرم لذت می بردم

بعداز تحریم نفت در سال 1973، زمانیکه قیمت نفت خام مدت چندماه از سه دلار به دوازده دلار رسید بارش پول به عربستان سعودی آغاز شد
در جده: در آن روزهای اولیه، برای مخفی کردن ناراحتی ام، این توجیه سعودی که «عبا برای یک زن نشانه احترام است» را پذیرفته بودم

برای یافتن شیربچه سیمیلاک: یک شب به ایسلام گفتم او باید به من اجازه بدهد تا به خواربارفروشی بروم. در حالیکه عبای عربی سرتاپایم را پوشانده بود ایسلام و عبدو(راننده) مرا با ماشین آنجا بردند. ایسلام از من خواست در ماشین منتظر بمانم و برای مدتی ناپدید شد، عاقبت پس از ده دقیقه مرا به ورودی هدایت کرد. من از صفی متشکل از دوازده مرد که بیرون در خواربارفروشی ایستاده بودند گذشتم، همه خاموش صورت هایشان را از من برگرداندند. برای اینکه یک زن سرتاپا در پوشش سیاه بتواند با شوهرش داخل شود، فروشگاه از کارکنان و مشتری ها خالی شده بود، کاملا خالی. آنها از چه می ترسیدند. از آلودگی؟ از یک زن که حتی نمی توانستند چهره یا اندام او را ببینند؟ آیا واقعا این نشان ادب و احترام مردها بود که پشتشان را به من بکنند، چون من یک زن بودم؟

دو کانال تلویزیونی تمام طول روز پیش نمازی را نشان می داد که قرآن می خواند. پسرهای شش، هفت ساله که به خاطر دانش قرآنی برنده جوایزی شده بودند. روزنامه های خارجی، با ماژیک علامت گذاری می شدند مطالب آن قطعه قطعه و پراکنده می شد. هر نظری در مورد عربستان سعودی یا اسرائیل، هر عکس یا تبلیغی که ذره ای از پا یا گردن زنی را نشان می داد با سانسور سیاه می شدند

اسلام سعودی از سخت ترین و مشکلترین انواع مذهبی است که می توان داشت. خودشان می گویند ناب ترین و خالص ترین است

فروتنی و فرمانبرداری زنان سعودی در فرهنگ آنها جا افتاده است. راحتی و لذت، برابری و خیلی چیزهای دیگر که من حقی مسلم فرض می کردم در این سرزمین بیگانه بود. به نظر بیشتر سعودی ها، تقریبا هر نوع شادی گناه محسوب می شد. کانال تلویزیون انگلیسی زبان با سانسور تکه تکه می شد. به جز اخبار دیدار خارجی پادشاه، کارتون و سریال کلمبو چیزی نشان نمی داد. نمایش هایی بدون بوسه و سیاست

خریدن الکل از بازار سیاه مشکل بود. در عربستان سعودی الکل ممنوع است. اما کارکنان سفارت آن را زیر لوای بسته های مهر شده دیپلماتیک می آوردند و راننده ها تجارت زیر زمینی راه انداخته بودند. یک بار در سوپر سیف وی تعداد زیادی از مهاجرین را دیدم که دور یک ویترین شکلات جمع شده بودند و با هیجان دوجین دوجین جعبه شکلات را در سبد خریدشان می انداختند. کنجکاو از اینکه چه خبر است در صف خروجی صندوق خریدهای یک آقا را نگاه کردم. آنها شکلات های لیکوردار با براندی بود.خیلی به این مسئله خندیدم

وقتی برای اولین بار می خواهد برای بچه اش جشن تولد بگیرد:
به خواهر شوهرهایم تلفن زدم تا بچه هایشان را دعوت کنم. خواهر شوهرم رافعه مخصوصا خیلی یکه خورد. او تاکید کرد « ما حتی روز تولد حضرت محمد را هم مشخص نمی کنیم و حساب آن را نگه نمی داریم. این مسیحی ها هستند که روزهای تولد را مشخص کنند. کریسمس یک روز تولد هست» . جواب دادم این که پرستش بت نیست. من فقط می خواهم به یک دختر کوچولو نشان دهم که از متولد شدنش خوشحالم. من نتوانستم او را متقاعد کنم.

نجوا زن جوان گوشه گیر، خجول و افسرده اسامه (بن لادن ) همیشه گنگ و ساکت موافق بود. او خیلی فروتن و بردبار بود. پشت سرهم حامله بود و هفت پسر داشت و هنوز سی سالش نشده بود. با لباس های یکنواخت و ملال آور و چشمان افسرده و غمگینش. او یک متدین است، مذهب تمام دنیای اوست. نمی تواند موسیقی گوش دهد، بچه هایی را به دنیا می آورد و شوهرش نمی گذارد او بیرون برود. ممکن است او به من لبخند بزند و با خودش بگوید: «زن بیچاره به جهنم خواهد رفت» و من فکر می کردم: «زن بیچاره در جهنم زندگی می کند»

سعودی ها حافظ اعتقادات کامل و مطلق در جهان اسلام شدند. شدیدترین و افراطی ترین افراطی ها. تنها تفاوت بین اسلام سعودی و اسلام طالبانهای فوق افراطی و متعصب افغان توانگری و تمول و زیاده روی ها و ولخرجی های خصوصی آل سعود است. سعودی ها طالبانهایی در ناز و نعمت و تجمل هستند

عمل شاهزاده وار به جیب زدن پورسانت- صاف و پوست کنده گفته باشم، رشوه خواری و فساد – را هیچ سعودی که من تا به حال دیده ام غیراخلاقی و زشت و نامشروع نمی داند. با این حال، در همان موقع گرفتن سود بانکی از حساب پس انداز حرام بود. من این چنین تضادهایی را نمی توانم درک کنم، هنوز هم بعضی اوقات که فکر می کنم برایم مضحک است.

در عربستان پوچی عاطفی- احساسی همه جا حاکم است. زنها از دنیا بریده شده بودند، به نظر می رسید پیوند واقعی با شوهرانشان ندارند. از زمان تولد تفیک شده و جدا بودند. نمی توانستند با جنس مخالف یک ارتباط صادقانه و حقیقی برقرار کنند. شاید به همین دلیل بعضی شاهزاده خانم ها با هم رابطه (جنسی) داشتند. آنها پرشور عاشق می شدند. حسادت می کردند، حتی قهرهای بچگانه به نمایش گذاشته می شد. این چیزها مرا غمگین می کرد. اگر تو همجنس باز متولد شوی، یک مسئله است، ولی این که تو به علت اینکه با مردی ازدواج کرده ای که اصلا وقتش را با تو نمی گذراند و به همین خاطر به این مسئله پناهنده شوی، این کاملا چیز دیگری است. همه شایعاتی در مورد مهمانی های همجنس بازان که در ریاض دوره داشتند می شنیدیم. من خودم از نزدیک چنین مهمانی هایی را ندیدم، اما یک بار به من پیشنهاد شد. همه اینها برای من خیلی عجیب و شگفت آور بود.

احتمالا اکثر مردها نمی دانستند که زنهایشان با زنهای دیگر همخوابه می شوند. اما آنهایی که می فهمیدند آن قدر برایشان اهمیت نداشت که بخواهند جلوی زنشان را بگیرند. زنها برای مردهای سعودی اهمیت ندارند بلکه مالکیت این زنها برایشان اهمیت دارد. هم جنس گرایی در عربستان ممنوع است، مجازات شلاق در ملا عام را دارد اما بسیاری از مردها هم رابطه همجنس بازی دارند، بخصوص قبل از ازدواج و وقتی جوان هستند. اگر دو مرد دست هم را در خیابان بگیرند، کاری که اغلب می کنند، این حرکت جنسی محسوب نمی شود، اما اگر یک مرد و یک زن همین کار را بکنند، حتی اگر ازدواج کرده باشند این عمل بی بند و باری و مبتذل تلقی می شود و پلیس مذهبی با باتوم به جوش و خروش در می آید. عادت همجنس بازی گاهی وقتی مردها مسن می شوند از بین نمی رود و در این مورد شاهزاده های سعودی هم مثل دیگران هستند. شاید هم بیشتر. یک دکوراتور اروپایی یک بار به من گفت تعداد مردهای هم جنس باز در عربستان سعودی بیشتر از اروپا است.

من در خانواده بن لادن زندگی کرده ام. ترس من از این است که اکثریت زیادی از سعودی ها عقاید افراطی اسامه بن لادن را حمایت می کنند و اینکه خانواده بن لادن و خانواده سلطنتی سعودی دست در دست هم به انجام عملیات ادامه می دهند. امکان اینکه اسامه رابطه اش را با خانواده سلطنتی هم حفظ کرده باشد وجود دارد. بن لادن ها و شاهزاده ها، خیلی صمیمی و دوستانه با هم کار می کنند. آنها مرموز و متحد هستند. اکثر برادران بن لادن با حداقل یک شاهزاده سعودی شراکت کاری و منافع مستقیم دارند. ترس من از این است که وقتی اسامه بمیرد، هزاران مرد هستند تا جای او را بگیرند. زمین عربستان سعودی خاکی حاصلخیز برای پرورش تعصب، نخوت و تکبر، تحقیر و تنفر نسبت به خارجی هاست. کشوری است که در آن جایی برای ملایمت، ملاطفت نیست. هرگونه تمایل به شادی معمولی و طبیعی و احساسلت ممنوع است.

گاهی نمی دانم اگر فقط فرزندان پسر داشتم با خانواده بن لادن با شدت کمتری می جنگیدم؟ از لحاظ مادی، زندگی با بن لادن دلپذیر و خوشایند بود. اما به همان اندازه که مادیات وسوسه می کنند، مسئله دیگری است که خیلی بیشتر اهمیت دارد: آزادی

انتشار عکس نیمه برهنه وفا بن لادن دختر بزرگ کارمن در نشریات آمریکایی را می توانید به آدرس زیر مشاهده کنید
http://news.bbc.co.uk/2/hi/americas/4555430.stm