10/31/09

نظرسنجي آماري سازمان ملل متحد

سازمان ملل متحد هفته گذشته نظرسنجي آماري اي ترتيب داد
كه سوالش اين بود:
"لطفاً عقيده صادقانه تان را در مورد راه حل كمبود غذا در بقيه جهان بيان بفرماييد."
اين نظر سنجي به شدت شكست خورد چرا كه...
در آمريكاي جنوبي كسي نمي دانست "لطفاً" يعني چه!
در چين كسي نمي دانست "عقيده" يعني چه!
در اروپاي شرقي كسي نمي دانست "صادقانه" يعني چه!
در خاورميانه كسي نمي دانست "راه حل" يعني چه!
در اروپاي غربي كسي نمي دانست "كمبود" يعني چه!
در آفريقا كسي نمي دانست "غذا" يعني چه!
و در ايالات متحده آمريكا كسي نمي دانست "بقيه جهان" يعني چه!

10/27/09

فیس بوک


این اواخر کمتر به وبلاگم رسیدم. مشکلات کار و تحصیل و ... نگذاشتند
اما رسیدم یک صفحه فیس بوک درست کنم
سر بزنید و اگر عضو هستید به جمع دوستانم بپیوندید
http://www.facebook.com/home.php#/profile.php?id=100000390683342&ref=name

10/13/09

کاسبی خوب

در مجاورت باغ وحش شهر بریستول پارکینگی هست که برای 150 ماشین سواری و 8 کامیون جا دارد. مسئول یا نگهبان پارکینگ مردی خوش برخورد و مهربان بود که به مدت 25 سال هر روز هفته را بدون وقفه کار می کرد و همیشه یک دستگاه بلیط دستش بود و بلیط های یک پوندی برای سواری و 5 پوندی برای کامیون صادر می کرد

چهار ماه پیش مسئولین باغ وحش متوجه شدند که نگهبان پارکینگ سر کار نیامده. جنجال و بی نظمی در پارکینگ حاکم شد. مدیر باغ وحش به اداره شهرداری بریستول زنگ می زند و جریان غیبت نگهبان و بلبشو در پارکینگ را اطلاع داده و می خواهد که شهرداری موقتا کسی را بجایش بفرستد. شهرداری جواب داد که مسئولیت پارکینگ با آنها نیست. مدیر باغ وحش می پرسد:
نگهبان پارکینگ در استخدام شهرداری نیست؟
شهرداری می پرسد:
کدام نگهبان پارکینگ؟
سرتان را درد نیاورم. نگهبان پارکینگ غیبش زد، آپارتمانش را هم پس داده و کسی از او خبری ندارد
برآورد کردند که او روزانه 400 پوند در این 25 سه سال کاسب بوده و مجموع درآمدش از فروش بلیط 3 میلیون و 600 هزار پوند می باشد
نوش جانش، دزدی که نکرده، ابتکار داشته و شغلی برای خودش ساخته و کمکی هم بود برای باغ وحش و بازدیدکنندگان ماشین دارش. از همه قشنگر این که کنترل سیستم خشن بازار آزاد و "تاچریسم" و نئولیبرالیسم" را دور زد. زندگی خوشی برایش آرزو می کنم
خواندم Bristol Evening Post این را در

9/16/09

از همه جا

Made in China
آکی ساونون فنلاندی که شرکتش پرچم هم تولید می کند با آهی جانگداز می گوید: بزرگترین و با اهمیت ترین سمبل استقلال کشورمان یعنی پرچم کشور ما نیز ساخت چین هست. و این نمونه دردآوری از گلوبالیزم می باشد.

مدتی است نرسیدم چیزی بنویسم. دیروز دوستی عکس جالبی برایم فرستاد، عکس پرچم آمریکا که در گوشه ای از آن با متن خیلی ریز نوشته شده: ساخت چین. این عکس بهانه ای شد تا پست اخیر را بنویسم.
خیلی از ما ایرانیها فکر می کنیم فقط تو مملکت ما هست که فروشگاهها از اجناس چینی انباشته شدند. اما با کمی جستجو و تحقیق می بینیم که این پدیده ایست جهانی و هیچ کشوری در دنیا از هجوم اجناس چینی در امان نمانده است. هزاران شرکت بومی در کشورهای صنعتی و نیمه صنعتی جهان بخاطر هجوم واردات کالاهای چینی ورشکست شدند و برای همیشه از صحنه بازار محو گشتند. راستش در این زمینه هیچ گناهی را نمی توان گردن چینی ها انداخت. می شود آنها را در زمینه سرکوب مردم تبت، سانسور، عدم رعایت حقوق بشر و در مجموع بخاطر دیکتاتوری سیاسی شان مورد نکوهش قرار داد، اما در مورد کالاهای چینی نه. چینی ها با اینکه از نظر سیاسی و طرز اداره کشور کماکان به شیوه سابق تک حزبی و دیکتاتوری حکومت می کنند و جلوی هرگونه انکشاف دمکراسی را می گیرند، اما از نطر اقتصادی دقیقا همان خطی را پیش می برند که سالها تئوریسین های نئولیبرال آمریکا و اروپا، یعنی سرمایه داری جهانی توصیه میکردند. این تئوریسین ها پیش بینی می کردند اگر دروازه های بسته چینِ چند میلیارد نفره به روی کالاهای آمریکایی، ارویایی و ژاپن باز شود سودهای کلان ماورا ذهن ما از این بازار بکر نصیب شان خواهد شد و شاید برای مدتی طولانی از ابتلا به بیماری مزمن بحرانهای ذاتی سیستم سرمایه داری مصون خواهند ماند. اما پیش بینی ها غلط درآمدند و درست برعکس این بازار جهانی است که مورد هجوم کالاهای چینی از هر نوعش، مثل لاستیک ماشین، کامپیوتر و وسایل الکترونیک، پوشاک و ... قرار گرفته اند. تاکنون اروپا و آمریکا صدها مانع و "مزاحمت" گمرکی برای ورود کالاهای چینی ایجاد کرده اند اما این تلاشها دردی را دوا نکردند. همین چند روز پیش آمریکا هزینه های گمرگی سنگینی را برای ورود لاستیک چینی گذاشتند
مدافعین تئوریک گلوبالیزاسیون در مخمصه بدی قرار گرفته اند. از یک طرف نمیتوانند شاهد ورشکستگی شرکتهای خودی بخاطر ناتوانی در رقابت با چینی ها باشند و از طرف دیگر نمی خواهند به شکست تئوریک خودشان، یعنی تئوری باز گذاشتن دست بازار و آزادی تحرک بدون مانع سرمایه و کالا بین مرزها اعتراف کنند.

البته کله گنده ها هیچوقت ضرر نمی کنند، سرمایه جهانی چنان به هم تنیده شده که هرجای دنیا روی هر موسسه بزرگی انگشت بگذاری می بینی پشتش سرمایه های آمریکایی، چینی و اروپایی مشترکا خوابیدند. عواقب بحران و ضررهایش هم نصیب مردم معمولی می شود و نه صاحبان سرمایه ها. پمپاژ میلیاردها دلار از پول مالیات دهندگان به موسسات متضرر اگر کمک نکرد به جان کارکنان معمولی موسسات می افتند. هزاران نفر را بیکار و بد بخت کردند. فشار اقتصادی و پیامد بد روانی آن چنان مردم را در منگنه قرار داده که تعداد خودکشی ها در یک سال اخیر در سراسر دنیای صنعتی سیر صعودی وحشتناکی به خود گرفته است. فقط در بزرگترین شرکت تلفن فرانسه در یک سال اخیر 22 نفر خودکشی کردند که مورد آخرش یک خانم 32 ساله بود که پس از اتمام جلسه ای که درباره تغییر و تحول در شکل اداره و انتقال و جابجایی پرسنل موسسه داشتند از طبقه چهارم خود را به پایین پرت کرد و فوت کرد.

خوبی دمکراسی این هست که آدم می تواند همه این ایرادها و اشکالات را از سیاستهای غلط دولتها، رهبران و قدرتمندان بگیرد بدون اینکه از عواقب آن مثل شلاق و زندان و شکنجه ترسی داشته باشد. وگرنه در جایی که دمکراسی نباشد چه بلایی سر وبلاگ نویسی نمی آورند که بپرسد: چرا وقتی هنوز برنجکاران ایرانی برنجهایشان را نفروخته اند کشتی کشتی برنج وارد می کنید؟. چرا به گفته رئيس کميسيون کشاورزی مجلس سالانه نياز به واردات 350 هزار تن برنج در کشور هست و شما در‌ سال گذشته 1 ميليون و هشتاد هزار تن برنج وارد کردید؟ راستی این واردکنندگان که تیشه به ریشه کشاورزی ایران میزنند کیانند؟ و چرا؟ چرا؟ ....
*****
دختر مثل یک آب نبات چوبی
در جهان "ما" نگاه مرد به زن کم شبیه نگاه یک آدم به یک بسته شکلات، آب نبات چوبی یا یک پاکت چیپس نیست. درست مثل این خوراکیها دختران و دختربچه ها توسط مردان خریده می شوند. فوزیه عبدالله دختر یمنی یک سال پیش که یازده سالش بود به اجبار توسط پدر فقیرش به عقد مردی میانسال در می آید. یک سال بعد، یعنی همین چند روز پیش که دوازده سالش بود پس از سه روز درد زایمان جانش را باخت
*****
هشت قلوها در پارک
عکس زیر نادیا سلمان و هشت قلوهایش را نشان می دهد که برای اولین بار برای گردش و تفریح و آفتاب گرفتن به پارکی در کالیفرنیا رفتند. دوتا از هشت قلوها دخترند و شش تا پسر. ضمنا نادیا قبل از این هشت تا شش فرزند دیگر هم دارد

7/28/09

..... به نام صبر..... به نام سكوت..... به نام ايران

وقتى عكس نگاه زيباى سهراب در رم ، بين جوانان غير ايرانى دست به دست ميچرخد !
وقتى همه در مهد تمدن ،، كامران را ميشناسند ...
وقتى آبروى به يغما رفته ترانه ، در آنسوى اقيانوس اطلس به او باز گردانده ميشود ...
وقتى مادرى از هلند براى تسلاى دل مادر اشكان اشك ميريزد ...
وقتى دنيا براى آزادى آرشهاى كمانگير ايران ، دست به دعا برميدارد ...
وقتى لندن به پاس جوانان ما سبز پوش ميشود ...
وقتى تمام انسانهاى پاك نهاد اين كره خاكى به ياد شهداى ميهن به خون نشسته ما ميگريند و وقتى نام ايران همه جا طنين انداز ميشود ، ديگر چه باك از چماق و چماق بدستان ؟
چه ترس از لباس شخصيهاى بى هويت ؟
چه هراس از مرگ ؟
دنباله این متن بسیار زیبا از آزاده را می توانید در سایت شمالیها بخوانید

6/22/09

بخــــواب اي خـــــواهر نــــــازم ندايم


بخواب اى خواهر نازم ندايم
ندای پاك تو گردد صدايم

چه می گفتی در آن آخر نگاهت
قسم بر آن نگاه بى گناهت

كه رأيت را بگيريم از سياهى
كه همره ما نگرديم با تباهـى

که همواره به بدخواهان ها بتازيم
كه دائم جاودان راهت بسازيم

بخواب اى خواهرم آرام آرام
بخواب اى نو شکفته اى دلارام

شهيد راه پاكى ها تو بودى
مبارز با تباهى ها تو بودى

تو كه هرگز نبودى خاك و خاشاک
چرا افتاده اى اينگونه در خاك؟

ندايم اى نداى سرزمينم
صداى جاودان اين زمـــينم

صداى تو شود داد دليران
نداى تو شود فرياد ايران
مهدا

6/18/09

چرا بیسکویت نمی خورند

حتما بیشتر شماها شنیده اید ، در جریان انقلاب فرانسه روزی که مردم در خیابانها تظاهرات می کردند سر و صدای آن به گوش ماری آنتوانت ملکه فرانسه می رسد. وی که مثل تمام زنان درباری از زندگی مردم بیرون از حصار کاخها بی خبر بود از یکی از درباریان می پرسد این تظاهرات کنندگان چه می خواهند؟ او جواب می دهد نان، چون گرسنه اند. ماری آنتوانت با تعجب می گوید: خوب چرا بیسکویت نمی خورند

چند روزی است که خیابانهای تهران و بسیاری شهرهای بزرگ ایران مملو از هموطنان تشنه آزادی است و فریادشان تا هزاران فرسخ به گوش ساکنان دور افتاده ترین ممالک هم رسیده است. اما فکر می کنید دیروز دو پرسش بسیار "مهمی" که خبرنگاران پس از نشست دولت از احمدی نژاد و دولتش کردند چه باشد؟

پرسش اول از احمدی نژاد: به گزارش «شفاف» و به نقل از خبرگزاری ها یک خبرنگار از دکتر احمدی نژاد می پرسد آیا تاریخ ازدواجش را به خاطر دارد ؟

پرسش دوم از احمدی نژاد و هیئت دولت: امروز يکي از خبرنگاران واحد مرکزي خبر از هر کدام از وزرا که از نشست هيات دولت خارج مي شدند، يک سوال مي پرسيد که تا حدود زيادي براي وزرا اين سوال غير منتظره و غير تخصصي بود. سوال اين بود آقاي وزير نتيجه فوتبال امروز ايران و کره جنوبي را چگونه پيش بيني مي کنيد؟ حتي اين سوال از رييس جمهوري هم پرسيده شد

تعجب ماری آنتوانت بخاطر نادانی و بی خبری وی از اوضاع مردم بود. اما ترتیب دادن اینگونه مصاحبه ها و پرسش های از پیش تعیین شده و درج آن در نشریاتشان در شرایط کنونی علاوه بر نادانی ناشی از چه دلایل دیگری می تواند باشد؟