6/22/09

بخــــواب اي خـــــواهر نــــــازم ندايم


بخواب اى خواهر نازم ندايم
ندای پاك تو گردد صدايم

چه می گفتی در آن آخر نگاهت
قسم بر آن نگاه بى گناهت

كه رأيت را بگيريم از سياهى
كه همره ما نگرديم با تباهـى

که همواره به بدخواهان ها بتازيم
كه دائم جاودان راهت بسازيم

بخواب اى خواهرم آرام آرام
بخواب اى نو شکفته اى دلارام

شهيد راه پاكى ها تو بودى
مبارز با تباهى ها تو بودى

تو كه هرگز نبودى خاك و خاشاک
چرا افتاده اى اينگونه در خاك؟

ندايم اى نداى سرزمينم
صداى جاودان اين زمـــينم

صداى تو شود داد دليران
نداى تو شود فرياد ايران
مهدا

7 comments:

رهگذر said...

ندا بمون

صداى چهچه پرنده ها تو كوچه ها

لباس سبز جنگلا و عطر اين شكوفه ها

مى گن بهار اومد

نرو ندا


ندا بمون

با مردمت تو كوچه ها بخون

بگو كه زنده باد زندگى و مرده باد مرگ

بگو بتابه آفتاب و بره تگرگ


ندا بمون

ندا نگاه كن به شهر

داره مى لرزه پايه هاى قصر

بلندتر از هميشه ان چناراى ولى عصر

خيابونا پر از "خس" ه

براى بعضيا هوا پسه


ندا نترس

اينا كه مى شنوى گلوله نيستن، ترقه ان

بهانه ان براى شعله ور شدن، جرقه ان

ما آتيشيم

با باتوم و تفنگ

بيشتر

شعله ور مى شيم


ندا بمون

خبر آوردن از افق

مى گن سپيده سر زده

مى گن سحر به در زده


ندا! ندا!

نفس بكش

بلند شو

يه ضربدر رو اين قفس بكش


نرو ندا

صبر كن

نگا به پشت ابر كن

يه روزنه

خورشيد خانم مى خواد بياد

همون كه مثل تو "زن" ه


ندا نرو

ندا تو رو خدا نرو...
شعر از ماندانا

ناوران said...

سلام
آزادى هيچ نديده ام جز يك خيابان ، كه آنهم اين روزها از تمام زندانهاى دنيا ترسناكتر است

حتما بقیه اش را در آدرس زیر بخوان
http://www.shomaliha.com/azadeh.html

گیلدا said...

زیبا نوشتی
مانا باشی
به بچه ها میگم بیان بخونن

گیلدا said...

درود
به روزم

گیله لوی said...

با نهایت تأسف و تأثر درگذشت جانگداز حجت الاسلام ضدّ مسلمین دکتر «یه چیز دیگه» را به تمامی سایر بستگان تسلیت عرض می نمایم
مشروح اخبار در تارنمای من

Unknown said...

دوستان عزیز،
علاقمندان به حقوق جنسی مردان در نزدیکی از پشت (مقعدی)،
و نیز پایان تمدن بشری و وقایع سال 2012 ،
و نیز احتمال وجود یک اسکلت شغال به جای اسکلت امام رضا زیر حرم در مشهد،
به نشانی زیر مراجعه کنند:

http://peter2012.50webs.com/index.htm

Green Persia said...

مادرم می‌ترسد

که مبادا من هم

سرخی خاک شوم

یا ز سر پنجه ظلم

گنه دیگر این قوم ناپاک شوم



با من او می‌گوید

که ای تو جان مادر

مرو از خانه برون

همه‌­ی شهر پر از گرگان است

و صداقت و شرف

در نهانخانه­‌ی تاریک ستم زندان است



مرو از خانه برون

کین جنایت پیشه

قوم نااهل درون سینه

قلبشان سنگین است

و زمین

بر دریدن­هاشان

شاهد رنگین است



مرو از خانه برون

مرو از خانه برون

لحظه­ای چشم بر او میدوزم

با خودم می‌گویم

که مبادا ...

اما...

رو به او می‌گویم

که ای تو جان فرزند

اگر این قوم سراسر نیرنگ

بکشد پای مرا اندر بند

یا به سر نیزه کین

بگسلد جان مرا بند از بند

ننشینم از ره

که ره من ره آزادی و آزادگی است

ره مردانگی است


«من اگر بنشینم

ما اگر بنشینیم

چه کسی برخیزد؟»

چه کسی با ستم و ظلم عیان بستیزد؟

با حضور من و ماست

که طلوع خورشید

بار دیگر به ما رنگ سحر می‌بخشد

و سیاهی رخت از خانه ما می­‌بندد


مادر

ای تو جان فرزند

گاه رفتن در را

پشت من با سخن خیر ببند


مادرم

من رفتم

سلام دوست عزيز. اطلاعاتي درمورد عضويت در بالاترين ميخواستم.
حدود ده ماه در دنباله با آي دي green.persia فعاليت ميکنم اما چند وقته که سايت در دسترس نيست