11/10/08

او – با - ما – نیست

انتخابات آمریکا و نظرخواهیهای پیش از انتخاباتی از مردم دنیا در این رابطه نشان داد که اکثریت بسیار بزرگی از مردم دنیا از سیاست شرارت بار و جهان خراب کن هشت ساله راستترین محافل سرمایه داری جهانی به سرکردگی نئوکانهای آمریکایی بیزار و متنفرند. سیاستی که نتیجه اش فقر و بدبختی برای بخش بزرگی از مردم آمریکا بود . سیاستی که شکنجه و استراق سمع در کشوری که خود را پاسدار دمکراسی جهان میداند قانونی کرد . معرفی ایرانیها و عربها بعنوان موجوداتی خشن و بدسگال و تروریست در فیلمها و نشریاتشان، کشتار میلیونها انسان در جهان و دادن خوراک لازم و مهیا کردن شرایط مطلوب رشد بنیادگرایی و تعصبات مذهبی - از نوع اسلامی و مسیحی و یهودی اش – رشد نژادپرستی بویژه علیه ملل ساکن خاورمیانه و رشد تروریسم دولتی و غیردولتی ، جنگ طلبی و تجاوزگری، دامن زدن به جنگهای محلی، دامن زدن به جدایی طلبی در دیگر کشورها و پاشاندن بذر کین و نفاق بین مللی که قرنها در اتفاق و همزیستی با هم میزیستند ودر مجموع نا امن کردن زندگی در جهان چکیده برخی از نتایج نوشته شده در کارنامه این سیاست هستند

از آن روزی که ازبین کاندیدهای حزب دمکرات دونفر یعنی اوباما و هیلاری کلینتون ماندند مسلم شد که اگر دمکراتها در انتخابات نهایی پیروز شوند یک واقعه تاریخی ثبت خواهد گردید. برای اولین بار در آمریکا بزرگترین اقتصاد جهان و تنها ابرقدرت باقی مانده و یکه تاز کنونی میدان زورگویی ها و قلدریها یک زن یا یک سیاهپوست رئیس جمهور خواهد شد. بالاخره اوباما رئیس جمهور شد. اما آیا سیاست آمریکا تغییر خواهد کرد؟ دررابطه با مسائل داخلی تا حدودی آری، زیرا سیاست خانمان برانداز نئولیبرالی جمهوریخواهان که بر انباشت هرچه بیشتر ثروت میلیادرها به بهای بیرحمانه کاهش هزینه های اجتماعی و خرابتر کردن سیستم بیمه ها ی درمانی و بهداشتی ، راندن مردم از خانه هایی که توان پرداخت وام مسکن را نداشتند، طویل تر کردن صف گرسنگان برای گرفتن آش در پشت در کلیساها و موسسات خیریه استوار بود دیگر بطور علنی قابل دفاع نیست. بدیهی است که اوباما سعی خواهد کرد این همه درد و فلاکت بخش وسیعی از مردم را اندکی تخفیف دهد. گفتم اندکی، زیرا گرچه دمکراتها در گذشته همیشه نیم نگاهی به وضعیت اقشار متوسط جامعه داشتند و دارند اما در مجموع مدافع منافع همان میلیادرها ، صاحبان صنایع و تجار بزرگی هستند که پایه های نظام سرمایه داری آمریکا را تشکیل می دهند. حزب دمکرات آمریکا وقتی پای منافع اقشار پائیین جامعه به میان می آید صدها گام از احزاب سوسیال دمکرات کنونی کشورهای اروپایی که در بیست سال اخیر به شدت به راست و به همان سیاست نئولیبرالی گرویده اند نیز عقب تر هست

در رابطه با سیاست خارجی مطلقا اوباما نمی تواند با ما باشد. منظور از "ما" یعنی من و چند میلیارد نفر دیگر ساکنان کره خاکی است که جزو میلیادرها نیستیم، منافعی در جنگ و جنگ طلبی نداریم، استثمار نمیکنیم، هیچ دولتی در هیچ کجا از منافع مان دفاع نمی کند، ناحق کتک می خوریم و زندان میرویم و اعدام و سنگسار می شویم و در نهایت باید بهای بحران سرمایه داری را با مالیات ها و اندوخته های ناچیزمان بپردازیم تا کماکان سودآوری موسسات آن میلیادرها سیر صعودی بخود بگیرد
اوباما با ما نیست زیرا او نیز از همان حزبی است که وقتی در قدرت بود به کوبا حمله کرد، به بمباران ویتنام ادامه داد، صربستان را بمباران کرد و صدها کارخانه تولیدی غیر نظامی را با خاک یکسان کرد، به محاصره وحشتناک عراق که منجر به کشته شدن پانصدهزار کودک عراقی بخاطر کمبود دارو شد ادامه داد و بالاخره باید بپذیریم اگر هم اوباما ته دلش هم بخواهد نمیتواند با ما باشد، آخر او نماینده یک حزبی است که سیاست خاصی را در قبال مسائل جهانی دنبال می کند
همین امروز دوشنبه خواندم که در تمام دوره رقابت انتخاباتی مشاوران اوباما و مک کین برسر مسائل کلیدی سیاست خارجی و بویژه مسئله هسته ای ایران بر سر اسنادی به توافق رسیدند که چندان تفاوتی با سیاست بوش نداشته و عده ای حتی پیش بینی میکنند اوباما سیاست تندتری در قبال ایران خواهد داشت. بقول ريچارد کلارک مشاور اوباما او در کشیدن ماشه اگر الزامی باشد تردیدی نخواهد کرد

در نوشته های نشریات ایران درباره پیروزی اوباما بیشتر روی نفرت مردم آمریکا از جنگ افروزی و دستگاه بوش و صهیونیستهای نزدیک به آن صحبت می شود. مگر دولت و حاکمان ایران تا چه اندازه خود را متعهد به خواستها و آمال مردم ایران می دانند که از اوباما چنین انتظاری دارند. تازه لابی یهودیان در حزب دمکرات بسیار قوی تر است تا حزب جمهوریخواه. بنظر من یهودیان را با صهیونیستها نباید یکی دانست و در مجموع آدمها را نباید براساس رنگ پوست و نژاد و مذهب قضاوت کرد. همین دو دولت آخری حاکم در آمریکا این امر را ثابت کرد، مادلین اولبرایخت یهودی اولین و تنها سیاستمدار آمریکایی، آنهم در مقام ویر خارجه شجاعانه به اشتباه آمریکا در براندازی دولت ملی دکتر مصدق با کودتای آمریکایی اشاره کرد و از طرف دیگر پاول سیاهپوست وزیر خارجه اولیه جورج بوش با اسناد و مدارک تقلبی راه را برای حمله نظامی به عراق هموار کرد، یا خانم رایس وزیر خارجه بعدی بوش که او هم سیاهپوست هست وفاداری خود را به سیاست جنگ و تخریب در خاورمیانه به اثبات رساند.نمیخواهم زیاد بدبین باشم و جشن "سقوط" سیاست جنگ و خونریزی و فلاکت اقتصادی را خراب کنم. نه تنها مردم آمریکا بلکه در نظرخواهی های انجام شده درمجموع 75درصد مردم دنیا دوست داشتند بوش و سیاستش به درک واصل شود و نسبت به اوباما سمپاتی داشتند. من هم علیرغم "منفی بافیهای" بالا دوست داشتم اوباما پیروز شود. پیروزی او چندین حسن داشت. اول از همه تمام جنگ طلبان و راهزنان بین المللی مجبور شدند تا صدای مخالفت مردم آمریکا با خود را بشنوند. بیچیزان و فقرا با شرکت در انتخابات نارضایی خود را با سیاست اقتصادی نئولیبرالی به گوش همه رساندند. سیاهپوست و مسلمان بودن (نام واقعی او باراک حسین اوباما هست) اوباما نیز شاید آغازی باشد بر پایان راسیسم علیه سیاهان که علیرغم لغو رسمی اش هنوز در موقع استخدام و در محل های کار وجود دارد و تو دهنی به آنهایی که در چندسال اخیر تبلیغات نژادپرستانه و ضد مردم خاورمیانه را تحت پوشش مبارزه با بنیادگرایی اسلامی پیش برده و میبرند

خرده گیران ممکن است مرا متهم به دفاع از بنیادگرایی کنند. نه، من مخالف بنیادگرایی و طرفدار جدایی دین از دولت هستم. اما مخالفت جنگ طلبان آمریکایی و اسرائیلی با بنیادگرایی اسلامی دروغین بوده و فقط در خدمت اهداف نژادپرستانه و جنگ طلبانه شان می باشد. وگرنه جامعه آمریکا بعداز روی کار آمدن بوش و خرج میلیونها دلار بشدت مذهبی تر و خرافی تر شده و خود بوش و بسیاری از همکارانش متعلق به انجمن های مذهبی بنیادگرای مسیحی میباشند و چند دولت اخیر اسرائیل با همکاری و رای بنیادگراهای یهودی بر سر کار ماندند. تازه نزدیکترین متحدین آمریکا در منطقه ما حکومت های بنیادگرای مذهبی اسلامی هستند که با شمشیر گردن میزنند، سنگسار میکنند، پلیس مذهبی دارند اما صدای نه آمریکا، نه اروپا در نمی آید. مثل عربستان، کویت و عمان و پاکستان و شیخ نشینهای عرب. منافع آمریکا و اسرائیل ایجاب می کند که در خاورمیانه هیچ نوع از دمکراسی پا نگیرد. گیرم آمریکا حمله کرد و رژیم مطلوب خود را بر سر کار آورد. چه تضمینی است که آن رژیم بهتر از جنگ سالاران به شدت متعصت افغانی که الان برسر کارند باشد چه تضمینی است جامعه مطلوب آمریکا برای ما بهتر از جامعه عراق کنونی باشد که در آنجا کشت و کشتار بسیار وسیعتر از دوران صدام هست و بنیادگرایی که قبلا وجود خارجی نداشت امروزه جو حاکم در عراق شده است. حتی اگر اوباما طور دیگری بخواهد، سیستمی که او متعلق به آن است به او اجازه چنین کاری را نخواهد داد. ضدجنگ بودن و طرفدار فقرا بودن او را باید در همان چارچوبه و محدوده ای که قدرت مانور دارد دید. نه او با ما نیست، در واقع او نمی تواند با ما باشد

13 comments:

Anonymous said...

Salam aleikom
Cheghadr ma iraniha adat beh ghor zadan darim. Hargez razi nistim. Hala bezar bichare karesh ra shoroo koneh Agar bad kard onvaght enteghad konim

Anonymous said...

گیله دختر سلام
مقاله جالب و هشداردهنده ای بود. قابل توجه سردار عزیز بگویم ارائه اطلاعات و بررسی شرایط با غُر زدن فرق دارد. متاسفانه برعکس گفته شما ما ایرانیها عادت کردیم هرچیز رسمی را که تبلیغ میشود بدون بررسی و یا کنکاش لازم بپزیریم. و اگر کسی خواست بررسی کند او را به غُرزدن متهم میکنیم

Anonymous said...

میگم این سردار خودش غر میزنه و بعد دیگران را به غر زدن متهم میکنه
ناراحت نشو گیلانک عزیز

Anonymous said...

سلام
معلومه که نمیتونه با ما باشه
یک روز اگر از خط صاحبان صنایع نفت و اسلحه خارج بشه حتما روز بعد ترورش خواهند کرد. البته هیچوقت او از خط آنها خارج نخواهد شد. بیچاره میلیونها آمریکایی سیاهپوست و فقیر که با چه امیدهایی به او رای دادند. البته به هر حال او بهتر از دیوانگان جناح هار و جنگ طلبی که بوش و مک کین نمونه اش هستند بهتر است
ببینیم اوضاع چگونه پیش خواهد رفت

Anonymous said...

چي شد رفيق به كلي ما رو پاك كردي از آرشيو ذهنت! نه سري سخني.. به يك بازي دعوتت كردم حتما خودت متوجه شده اي گفتم بگوم اگر حال داشتي بنويس... در ضمن خيلي تابلو داري چپ مي زني اينروزها! واقعا چپ ها بيشتر از سرمايه داري به آزادي و دموكراسي احترام مي گذاشتند؟! تاريه كه چيز ديگري مي گويد

Anonymous said...

تصحيح:تاريخ

Anonymous said...

همبستگی گرامی
مرسی که سر میزنید.آیا منطور از چپ زدن مخالفتم با جنگ طلبی، سیاست ویرانگرانه اقتصادی که منجر به فلاکت میلیونها نفر شده ، مخالفت با تروریسم و بنیادگرایی می باشد؟ این نوشته من سوای اسامی و نامهایی که در آن آمده عمدتا در همین سه مورد نامبرده بود. اینکه چپ ، میانه یا راست چه تاریخی دارند جای خود که قابل بحث هستند. اما این نوشته از شرایط جهان نا امن و بی عدالت کنونی صحبت کرده است که جا داشت در این موارد نظرتان را می نوشتید
اما به هر حال ممنون که سر زدید. من هم شما را فراموش نکردم و گاهی سر میزنم. گرچه کمتر کامنت می نویسم

Anonymous said...

دوست عزيزم من دلبستگي هستم نه همبستگي! انتظار داشتم لحن صحبتت كمي دوستانه تر باشد ما مدتي است كه با هم در ارتباطيم و انتظار داشتم كمي... شايد من اشتباه ميكنم. بگذريم. اگر منظورم را اشتباه برداشت نكردي منظورم از چپ زدن دفاع از انديشه هاي چپ(كمونيستي قديم و ماركسيستي جديد)است نه چپ و راست ميانه، درون حزبي... مشكل شما هم با باراك اوباما بر مي گردد به دشمني تاريخي انديشه چپ با آمريكا(به عقيده و برداشت من) برخلاف شما به نظر من اوباما سياستمداري هوشمند و انشالله اخلاق گرا باشد بايد بگذاريم كارش را شروع كند و بعد قضاوتش كنيم اتفاقا آنچه كه تاريخ نشان مي دهد انديشه كمونيستي(به طور كلي چپ) همواره بر اساس قضاوت عجولانه مخالفان خود را قلع مي كرده است.
هيچ آدم عاقلي نمي تواند با جنگ و خشونت موافق باشد و طرفدار بنيادگرايي مذهبي باشد منظورم اشتباه برداشت شد

Anonymous said...

دلبستگی گرامی پوزش بخاطر اشتباه نوشتن نام شما. واقعیت اینستکه در هیچ جای دنیا تاکنون در جوامع بشری جامعه ای عادلانه ساخته نشده حال با هر نامی باشد. همه ی مدعیان انواع ایدئولوژیها مثل کاپیتالیسم، کمونیسم، اسلام، صهیونیسم و لیبرالیسم جوامعی را که بنا کردند براستثمار، شکنجه، زندان، سنگسار و اعدام بنا بود و هست
پس بسیار مهم هست که انسانها با این مظاهر بی عدالتی یعنی استثمار، تعقیب و شکنجه و اعدام و ... مخالفت کنند
" اینکه اوباما "انشالله اخلاق گرا باشد" آرزوی بدی نیست. اصولا امیدها و آرزوها خود انگیزه ای برای فعالیتهای انسانگرایانه و عدالتخواهانه هستند. اما از طرف دیگر اگر امیدها و آرزوها بر واقیات استوار نباشند در دراز مدت به یاس و نا امیدی و خانه نشینی بدل خواهند شد
اما متوجه نشدم کجای لحنم در کامنت قبلی غیر دوستانه بود

Anonymous said...

روشن شد برام دوست عزيز ظاهرا واسم سو تفاهم پيش اومد از نوشته شما حالا با توضيحي كه داده با صداي رسا اعلام مي كنم كه كاملا باهات موافقم مرسي بابت توضيحت و اينكه وقت گذاشتي

Anonymous said...

کیجاجان چطوری؟
فکر می کنم خیلی خوب است اگر در نوشته ها کمتر از ایسم و مشابه آن استفاده کرد. چون این کلمات خودبخود در آدم عکس العمل ایجاد میکند
بعد به فرهنگ ما ایرانیها باید توجه داشت. ما عادت داریم تا از کسی بازجویی نکنیم و تفتیش عقاید کامل براه نیاندازیم با او حرف نزنیم. ما عادت نداریم مثل بقیه ملل متمدن دنیا بپذیریم که کسانی می توانند دگرگونه فکر کنند و در عین حال با هم دوست باشند.ما انتقاد را با دشمنی یکی میدانیم. من هیچ تقصیری را به گردن آقا یا خانم دلبستگی نمیاندازم. تقصیر از عادت نداشتن ما به دمکراسی و همزیستی تنوعات فکری است. متاسفانه شمشیر هزاران سال است که ابزار عمده حل مشکلات ما بوده است

Anonymous said...

گیلانگ سلام
امید است که خوب و سرحال باشید
سپاس از میلی که فرستادی
خوب نوشتی. نق زدنها و انتقادات آبکی این و اون را گوش نده. بقول یکی «او با خودشان هست» . تا بعد

Anonymous said...

سلام[لبخند]
من سایتم رو تازه راه اندازی کردم به نظر دیگران درمورد ظاهر سایت و اینکه دیگه چی احتیاج داره نیاز دارم. نظرتون رو بگید. http://caspiantools.ir [گل]